Thursday, June 5, 2008

وقتی که کار از کارمان می گذرد


احساسات پاک ، هوای داغ ، یک روز عصر ساعت 7 اههههههه
یک عالمه کار ،مردن از بیکاری ، حاجی سیگار داری ؟ ، راستی امروز چند شنبه است ؟!
بوی غذای مانده ، تن های کرخت ، سر درد خفیف ، موبایل بدون مصرف
هوای آزاد ، باد داغ ، صدای ضبط ، جیب های قلمبه ، شاید آرامش
مقصر واقعی , مقصر ساختگی ، اول کار , آخر کار , نتیجه گیری
چیز های ابهام انگیز ، خاطرات نستالژیک ، گوز و شقیقه ، اههههههه
بغض ، آرزو ، غرور ، رضایت ، سر خوردگی ، مازوخیسم نا خودآگاه
همان آش و همان کاسه , یک فنجان چای ، دیوار رو به رو ، زلف به باد مده
تفکرات بسیار عمیق ، کشف آدم ها ، نتایج جدید ، تصمیمات انتزاعی
حافظه از دست رفته ، گیجی ، منگی ، سستی ، زندگی در خاطرات
تلاش برای زندگی جدید ، تغییر مسیر کلی در چند ثانیه ، مستراح ، خنده
ساندویچ ، شاید سیگار ، پیپ ، باز هم مثل همیشه دود و دود و دود
بلند آواز خواندن ، مستی ، زیر گریه زدن ، رهایی ، راحتی ، صدای ترکیدن بغض
وقتی که بچه بودم خوبی زنی بود که بوی سیگار می داد ، حرف های عجیب ، چیز های نو
ایده ، کانسپت ، اسکیس ، کرکسیون ، زندگی واقعی ، چیز هایی که وجود دارند ، من
تهران ، مردم ، آدم های جدید ، شهر من حتی بدون حس نستالژیک ، خداحافظ دیروز
خاطرات خوب ، حسرت ، نیش باز ، رنگ سبز ، فحش ، حس مخفی ، ادامه در همیشه
هوای داغ ، هوای خنک ، کله سحر ، ناهار ، مرا دریاب من خوبم
شب یا روز ، من ، هر کجا ، حافظه بویایی ، آخر قصه ، عشق همیشه در مراجعه است
ما نمی دانیم هیچ از غم سگ ، ما که نمی نهدمان هیچ کس محل سگ

No comments: