Thursday, October 27, 2011

نامه ای برای هیلاری


سلام خانوم کلینتون ,خوبستید ؟! ,چه خبرا ؟ ,راستی مثاحبتون رو دیدم تو تلویزیون ,خیلی ماهید به خدا ,کاش شما جا خار و مادر ما بودید ,اصلا کاش شما مارو پس می نداختید ,آخه خیلی عاقلید شما ,خیلی هم مهربون هستید ,اصلا همه شما آمریکایی ها خیلی خوب و خیرخواهید ,همش به فکر مردم جاهای دیگه دنیایید یهو بشون ظلم نشه !!! ,مثلا همین عراق ,همین لیبی ,تا ازتون کمک خواستن بدو بدو شال و کلاه کردید برید کمکشون ,پارسال پیارسالم منتظر یک گوشه چشم از ما بودید که با کله بیاید با مردم همکاری کنید در راستای اهداف آزادی خواهانه منتهی ملت گفتن نه شما نیاید ,شمام چون عادت دارید خودتون نخود هر آش نمی کنید نیومدید ,آخیییییی بمیرم الهی ,بسکه شما خوووووووبید !!!! , دیگه چه خبرا ؟ ,بابا دلمون واستون تنگ شده ,بیاید یه سر اینورا ... ,راستی چرا نمی یاید به ما حمله کنید ,به خدا ما صبح تا شب منتظریم این موشک شما بیاد مستقیم بخوره وسط خونمون بترکیم حال کنیم یک کم ,بابا مگه ندیدید تو برنامه تلویزیونی خیلی ها پرسیده بودن پس کی به ما حمله میکنید ؟! ,بابا دیگه بهتر از این می خوای ,آخه میدونی ما ایرانی ها خیلی علاقه داریم یکی بزنه خواهر و مادرمون رو یکی کنه ,اصلا حال می کنیم ,ارضا میشیم قشنگ با ابن قضیه ,بیا و مردونگی کن این تهران و بمبارون کن ,خیر از میانسالیت ببری به خدا !!! ,بعدم که اومدی ,خودت هر طور پایه بودی یکی رو بکن رییس ,یکی وزیر یکی هم وکیل ,دیگه یه لقم نون و نفت و گازی هم هست دور هم می خوریم ,فقط دمت گرم اومدی اینجا مشروب اینارو آزاد کن که خسته شدیم بسکه عرق سگی های این آدرانیک بی ناموس خوردیم !!! ,دمت گرم ,منتظرتم ,فعلا خداحافظ

Friday, August 26, 2011

بازگشت غیورانه من !!!ا


سلام ! , من بعد از چندین سال امروز تصمیم نهایی خودم رو گرفتم که باز هم بیام اینجا و شروع به نوشتن کنم ؛آخرین پستم مال 3 سال پیش تفریبا ,خدایی هم عجب مزخزفاتی می نوشتم ,هنوز هم من با این فونت فارسی لعنتی مشکل دارم ,نموده ماروووووووو
خوب تصمیم دارم به صورت روزانه بیام اینجا و اگر مطلب قابل ارزی بود بنویسم ,سودش هم این هسث که خوب هم آدم انشاش خوب میشه هم اینکه یک دلمشغولی یا به قولی اسباب بازی هستش دیگه.... ,تازگی ها احساس میکنم اکثر ماها داریم به احمقانه ترین صورت ممکن تو این مملکت عمرون رو هدر میدیم ,نه امیدی ,نه آینده قابل پیشبینی ,نه یک هوای خوبی ,نه هیچی !!! ,نه خدایی آخه اینم شد زندگی؟! دیروز عصر با متی می خواستیم بریم پاساژ گلستان تو شهرک ,یک کار کوچیکی داشتیم ,رفتیم و دیدیم نمی زارن بریم تو پارکینگ ,ای بابا ! ,چرا آخه ؟! ,لابد پارکینگ جا نداره خوب !!! ,هیچی رفتیم 1000 تومن پول دادیم با آقای پارکبان به خاطر اینکه کنار خیابون بزاره پارک کنیم ,رفتیم دم در .ورودی ,اقااااااا کجا ؟!!!! ,دیدم یک مرتیکه کون نشور نره خر واستاده اون کنار ,میگم جناب بک کار کوچیکی هست ما باید بریم داخل انجام بدیم 5 دقیقه و بیایم !!! ,لازم نکرده ,بفرمایییییییییییید آقا پسر !!! ,آخه چرا ؟ ,نگهبان پاساژ : فردا روز قدس راه پیمایی نمی زارن جوونا برن تو !!!!! ,ربطش چیه حالا ؟!!!! ,هیچ کس احتمالا نمی دونه !!!! ,یک مشتم از این زن چادریا ریخته بودن اونجا که در کنار نگهبانی از درهای ورودی ,به بالا پایین دخترای مردمم گیر بدن جاکشا ,من چندین سال واسم سوال واقعا این جنده هایی که شغلشون اینه واقعا خانواده هم دارن ؟! ,مثلا صبح به تولش میگه دارم کجا میرم ؟! ,میرم سر میدونا واستم به ملت بگم شماها بدین ,من خوبم !!! ,بعله خلاصه اینم ازمملکت ما.... ,در هر حال آش کشک خالس دیگه